-- تازیان خون آشام محمدی، مرگ آوران شمشیر قرآنی.
= داستان زندگی ۱۴۴ خلیفه و امیرالمومنین اسلامی درتاریخ هزار چهار صد ساله اسلام، داستان پدر کشی و برادرکشی، همجنس باز و ابنه ای، فساد و میخوارگی، دروغگویی و خیانت، کودتا و کشتار و توطعه گری است که نه تنها داستان مردان خدا و رهبران مذهبی نیست بلکه از زشت ترین داستانهای جهان روزمره ما، زشت تر و ننگین تر است.
: در طول سیصد سال اول خلافت اسلامی؛ ۵ خلیفه به ضرب شمشیر خود مسلمانان [ نه دشمنان اسلام ] کشته شدند؛ ۵ نفر بدست جانشینان خودشان مسموم شدند؛ ۲ نفر در بستر خواب؛ یکی بدست زن و مادر خود خفه شدند؛ ۲ نفر در حمام داغ کباب شدند؛ ۳ نفر در حال همخوابگی با دیگر زنان، ۲ نفر در حال مستی و پر خوری مردند. چند خلیفه را در حال همجنس بازی تیکه تیکه کردن و بیضه آنها آنقدر کوبیدند که مردند و به دهان خلیفه دیگران آنقدر آب نمک ریختن که خفه شدند. به چشم ۳ خلیفه سیخ و میله کشیدند و کورشان کردند. چند خلیفه را در مسجد خفه کردند. جنازه چهارده خلیفه اموی را به فرمان نخستین خلیفه عباسی از گورشان بیرون کشیده شدند و پس از تازیانه زدن در آتش سوزانده شدند. برگرفته از کتاب پس از هزار و چهارصد سال - نوشته شجاع الدین شفا
: جنگ هفتاد دو ملت همه را عذر بنه - چون ندیدند حقیقت راه افسانه زدند. ( حافظ )
نه اسلام. نه قرآن. جاوید نام ایران -- بابک پرسا --
در شگفتم که جنگ و دعوای خانوادگی یک مشت عرب بیابانگرد که بجان هم افتادند و همدیگر را 1400 سال قبل تکه پاره کردند بما چه ربطی دارد که برایشان با گذشت هزار و جهار صد سال گریه و شیون براه می اندازیم و خاک بر سر میریزیم و برایشان ضریح و برج و بارو میسازیم و گردنمان را به ان میبندیم و از مرده انها شفا میخواهیم در حالیکه فقدان از دست دادن عزیزانمان را پس از چندماه بفراموشی میسپاریم! ؟
آیا مشنگ و خل نیستیم ؟
آیا مشنگ و خل نیستیم ؟
جانوران اهریمن سرشت تازی محمدی، فرورفته در لجنزار فرهنگ و منش و سرشت مار خوران راهزن بیابانی، بر آمده از لجنزار شن زارهای بادیه نشینان عربان سعودی,,,,
ReplyDeleteبسی ننگ و درد و دریغ و افسوس که چنین زشت چهرگانی پلید و سیاه دل با شمشیر خونین قرآنی بر ایران و ایرانی تاختند و کشتند و سوزاندند و به غارت و تاراج و بردگی، با درندگی و دریدگی بردند و سرزمین زرتشت و کوروش و بابک خرمدین را با دست ناپاک خود فروشان و ایران فروشان بیگانه پرست به خون و خاکستر کشاندند و پستی و بیزاری و تاریکی و پریشانی به ارمغان سیاه و خونین آوردند.
- از این مار خوار اهرمن چهرگان. - ز دانایی و شرم بی بهرگان.
- نه گنج و نه تخت و نه نام و نژاد.
- همی داد خواهند گیتی باد - ( شاهنامه - پردیسی توسی )
نه اسلام- نه قرآن - جاوید نام آزادگان. - بابک پرسا